قرمطیان
جنبش قرمطی، یکی از گستردهترین جنبشهای فکری ، سیاسی ، و ضد مذهبی و از پرتوانترین خیزشهای مردمی در ضدیت با خلافت عباسیان شمرده میشد.
عبدالله حمدان قرمط، بینانگزار این جنبش، از مردم « بندر دیلم» در کناره خلیجفارس و از تربیت یافتگان سازمان اسماعیلی به شمار میرفت. عبدالله حمدان که در سالهای میانی قرن سوم هجری قمری در شهر کوفه میزیست، در میان مردم به پارسایی شهره بود و همه او را به خردمندی میستودند. وی به سبب مردمداری و بلند نامی در آزادگی و عدالتخواهی، همواره از سوی مردم و ستمکشیدگان، با جور دستگاه خلافت در می افتاد. مردم از شهرهای دور و نزدیک، به ویژه از شهرهای ایرانینشین میان رودان و سواحل خلیجفارس بر او گرد می آمدند. در قیام صاحبالزنج یا جنبش بردگان، وی ازکسانی بود که در شوراندن ستمدیدگان رنجبر بر بیدادگریهای حاکم، نقشی گسترده داشت.
عبدالله قرمط تا به آخر سخت بر این باور استوار بود که سرانجام، مردم ایران قدرت را از عرب باز پس میگیرند. باز آوردن استقلال ایران و آزادی ایرانیان، همواره آرمان استوار همهی مبارزان ایرانی در تمامی جنبشهایی بود که به صورتهای مختلف باخلافت اموی و عباسی پیکار میکردند. عبدالله قرمط برای تحقق این آرمان بزرگ ملی و سیاسی ایرانیان، که یکی از اصول اساسی مبارزاتی جنبش وی بود، به تلاش برخاست .
وی به سال (277 هجری قمری) ، یعنی حدود هفت سال پس از کشته شدن صاحبالزنج، در پیرامون شهر کوفه، مرکزی به نام « دارالهجره» بنا نهاد و به نام محمدبن اسماعیل، امام قایم منتظر اسماعیلی قرمطی، به دعوت و سازماندهی گروههای مبارز پرداخت.
با آشکار شدن دعوت جدید از سوی عبدالله قرمط، در اندک زمان، مردمان بسیار، از سراسر میانرودان،بحرین و خوزستان به او پیوستند.
از میان شاگردان و تربیت یافتگان عبدالله قرمط، داعیان بزرگی برخاستند که « عبدان» داماد و کاتب او و دو خاندان ایرانی « ذکرویه پسر مهرویه» و « ابوسعید حسن بهرام گناوهای» از همه مشهورترند.
ذکرویه پسر مهرویه و پسران او « یحیی» و « حسین» ناشر افکار قرمطی در شمال غرب میانرودان و شام شدند و میان سالهای (289 تا 294 هجری قمری) رهبری چند قیام خونین را در آن سرزمین بر ضد دستگاه خلافت عباسیان برعهده داشتند.
کار دعوت در سرزمین بحرین ،برعهده ابوسعید حسن بهرام گناوهای سپرده شده بود. با گروش انبوهی مردمان به دعوت قرمطی، به ویژه از میان ایرانیان که اکثریت جمعیت بحرین را تشکیل میدادند، ابوسعید در اولین سالهای دهه هشتاد از قرن سوم هجری قمری، توانست شهرهای هجر (گرا ـ هگر) و خط (پنیات اردشیر) را به تصرف درآورد و دست غارتگران دستگاه خلافت را از سرزمین بحرین کوتاه سازد. بدین ترتیب ابوسعید دولت ایرانیان قرمطی را در بحرین تاسیس کرد و شهر هجر را مرکز این دولت قرار داد. از این دوران به تدریج شهر هجر به « لحسا» و شهر خط به « قطیف» نام بردار گردید و تا امروز بحرین کرانهای با همین نام قرمطی خود خوانده میشود.
دولت قرمطی بر سرزمین یمامه دست یافت دوسال بعد سرتاسر سواحل جنوبی خلیج فارس و سرزمین عمان به دولت قرمطی پیوست.
ابوسعید در سال (301 هجری قمری) کشته شد و پسرش « ابوطاهر گناوهای» پیشوای قرمطیان گردید. دولت قرمطیان بحرین تا سال (349 هجری قمری) دوام داشت و تا برپا بود، دستگاه جورپیشهی خلفا، آن را به درستی خطری بزرگ برای خود میدانست. قرمطیان گونه ای حکومت شورایی و اشتراکی در سرزمین های خویش برقرار کردند که ناصرخسرو در سفرنامه ی خویش به آنان اشاره ها دارد.آنان به مکه تاخته و حجرالاسود را از جای درآورده و با خود به لحسا بردند. سالیان بسیار، خلیفه ی مسلمانان با ترس به آنان باج می داد.در همین هنگام بسیاری از پیروان آیین های کهن ایرانی و بی باوران به الله، به نام زندیق و ملحد و کافر ومرتد از دم تیغ خونبار مسلمانان گذشتند.
جریان زندقه و دهری گری در این زمان یک جریان گسترده ی فکری بود که با سرکوب های خون بار از میان برداشته شد. زندیقان و دهریون و خرم دینان و سیمرغیان همه در راه بنیاد نهادن اندیش هایی نوین بر پایه فرهنگ کهن ایران باستان می کوشیدند.
حماد عجرد، حماد راویه، علی بن یقطین،ابن ذر صیرفی، ابن مناذر،ابوشاکر ، ابو عیسا وراق، صالح عبدالقدوس و ابن راوندی از بزرگان زندقه در این دوران بودند. از اینان کتاب هایی چند از دستبرد روزگار بر جای مانده است