سارا - پيام‌هاي ارسالي

Sun, 24 Jun 2012 13:06:00 GMT

زندگي آقايون از بدو تولد تا بعد از مرگ!!!.... - http://ffkk.ParsiBlog.com/Posts/766/%d2%e4%cf%90%ed+%c2%de%c7%ed%e6%e4+%c7%d2+%c8%cf%e6+%ca%e6%e1%cf+%ca%c7+%c8%da%cf+%c7%d2+%e3%d1%90!!!..../

Wed, 31 Aug 2011 17:12:00 GMT

زندگي آقايون از بدو تولد تا بعد از مرگ!!!.... - http://ffkk.ParsiBlog.com/Posts/766/%d2%e4%cf%90%ed+%c2%de%c7%ed%e6%e4+%c7%d2+%c8%cf%e6+%ca%e6%e1%cf+%ca%c7+%c8%da%cf+%c7%d2+%e3%d1%90!!!..../

سكوت - http://ffkk.ParsiBlog.com/Posts/761/%d3%df%e6%ca/

Mon, 30 May 2011 20:19:00 GMT

سكوت - http://ffkk.ParsiBlog.com/Posts/761/%d3%df%e6%ca/

باد بود و آبـــ/ آبـــ بود و موجــ/ موجــ بود و مهتابـــ/ مهتابـــ بود و شبـــ/ شبـــ بود و تنهاييـــ/ تنهاييـــ بود و قايقــ كاغذيم/ او را به دستـــ باد سپردم /باد او را به دستـــ موجــ/ در شبيــ مهتابيـــ قايقــ كوچكـــ من رويــ موجــ ها ميــ غلتيد/ كاشــ دستيــ بود قايقم را نجاتـــ ميداد او در شبـــ گم شده بود...!!! ...

Thu, 26 May 2011 19:49:00 GMT

باد بود و آبـــ/ آبـــ بود و موجــ/ موجــ بود و مهتابـــ/ مهتابـــ بود و شبـــ/ شبـــ بود و تنهاييـــ/ تنهاييـــ بود و قايقــ كاغذيم/ او را به دستـــ باد سپردم /باد او را به دستـــ موجــ/ در شبيــ مهتابيـــ قايقــ كوچكـــ من رويــ موجــ ها ميــ غلتيد/ كاشــ دستيــ بود قايقم را نجاتـــ ميداد او در شبـــ گم شده بود...!!! ...

به خاطر تو.... - http://ffkk.ParsiBlog.com/Posts/758/%c8%e5+%ce%c7%d8%d1+%ca%e6..../

Fri, 27 May 2011 14:55:00 GMT

به خاطر تو.... - http://ffkk.ParsiBlog.com/Posts/758/%c8%e5+%ce%c7%d8%d1+%ca%e6..../

هاي به همه!

Wed, 25 May 2011 22:20:00 GMT

هاي به همه!

بي کسـي هايم، هواي آغوشي را دارد. که بي منت به آتـــش بکشد. تمام نبودن هايت را...! و باز در انتظار نيامدنت تمام خستگي هايم تازه ميشود و دوباره دلخوشي هايم پشت هر پلک زدن گم ميشود. تا اين چشمان بي خواب من همچنان منتظر بماند. چقدر سخت گذشت تا بفهمم بودنم را و چه ساده ميگذرد رفتنم.. امروز هم تمام شد رهگذر.با کوله باري سنگين تر از خستگي هايت! ما همه در حال رفتنيم...

Tue, 24 May 2011 13:25:00 GMT

بي کسـي هايم، هواي آغوشي را دارد. که بي منت به آتـــش بکشد. تمام نبودن هايت را...! و باز در انتظار نيامدنت تمام خستگي هايم تازه ميشود و دوباره دلخوشي هايم پشت هر پلک زدن گم ميشود. تا اين چشمان بي خواب من همچنان منتظر بماند. چقدر سخت گذشت تا بفهمم بودنم را و چه ساده ميگذرد رفتنم.. امروز هم تمام شد رهگذر.با کوله باري سنگين تر از خستگي هايت! ما همه در حال رفتنيم...

دوخط موازي هيچ وقت به هم نميرسن جز اينكه يكي براي ديگري بشكند.

Tue, 17 May 2011 13:38:00 GMT

دوخط موازي هيچ وقت به هم نميرسن جز اينكه يكي براي ديگري بشكند.

چه خوب مي شد اگر مي دانستيم در لحظه تولد براي چه گريه مي کرديم.چه خوب مي شد اگر مي توانستيم خاطره روزي که خدا به ما گفت بايد به اين دنيا بياييم.همان روزي که بالهايمان را يادگاري داديم به فرشته ها و به خدا گفتيم که هيچ وقت فراموشش نمي کنيم. امروز سال ها ازآن روز وآن خاطره قديمي مي گذرد آيا يادمان مانده که به خدا چه گفته بوديم؟

Wed, 11 May 2011 16:35:00 GMT

چه خوب مي شد اگر مي دانستيم در لحظه تولد براي چه گريه مي کرديم.چه خوب مي شد اگر مي توانستيم خاطره روزي که خدا به ما گفت بايد به اين دنيا بياييم.همان روزي که بالهايمان را يادگاري داديم به فرشته ها و به خدا گفتيم که هيچ وقت فراموشش نمي کنيم. امروز سال ها ازآن روز وآن خاطره قديمي مي گذرد آيا يادمان مانده که به خدا چه گفته بوديم؟

نمي بخشمت .... بخاطر تمام خنده هايي که از صورتم گرفتي .... بخاطر تمام غمهايي که بر صورتم نشاندي .... نمي بخشمت .... بخاطر دلي که برايم شکستي .... .. بخاطر احساسي که برايم پرپر کردي ..... نمي بخشمت .... بخاطر زخمي که بر وجودم نشاندي ..... بخاطر نمکي که بر زخمم گذاردي .... و مي بخشمت بخاطر عشقي که بر قلبم حک کردي .

Sun, 24 Apr 2011 14:06:00 GMT

نمي بخشمت .... بخاطر تمام خنده هايي که از صورتم گرفتي .... بخاطر تمام غمهايي که بر صورتم نشاندي .... نمي بخشمت .... بخاطر دلي که برايم شکستي .... .. بخاطر احساسي که برايم پرپر کردي ..... نمي بخشمت .... بخاطر زخمي که بر وجودم نشاندي ..... بخاطر نمکي که بر زخمم گذاردي .... و مي بخشمت بخاطر عشقي که بر قلبم حک کردي .

آمدي، چه زيبا.....گفتم دوستت دارم، چه صادقانه...... پذيرفتي، چه فريبانه...... آغوشم برايت باز شد، چه ابلهانه..... با تو خوش بودم، چه کودکانه..... همه چيزم شدي، چه زود..... به خاطر يک کلمه مرا ترک کردي، چه ناجوانمردانه..... نيازمندت شدم، چه حقيرانه.... واژه ي قريب خداحافظ به ميان آمد، چه بي رحمانه.... و من سوختم، چه عاشقانه.... ولي.... هنوزم دوستت دارم.

Sat, 23 Apr 2011 15:47:00 GMT

آمدي، چه زيبا.....گفتم دوستت دارم، چه صادقانه...... پذيرفتي، چه فريبانه...... آغوشم برايت باز شد، چه ابلهانه..... با تو خوش بودم، چه کودکانه..... همه چيزم شدي، چه زود..... به خاطر يک کلمه مرا ترک کردي، چه ناجوانمردانه..... نيازمندت شدم، چه حقيرانه.... واژه ي قريب خداحافظ به ميان آمد، چه بي رحمانه.... و من سوختم، چه عاشقانه.... ولي.... هنوزم دوستت دارم.

چه دردي است در ميان جمع بودن ولي درگوشه اي تنها نشستن براي ديگران چون کوه بودن ولي در چشم خود آرام شکستن براي هر لبي شعري سرودن ولي لبهاي خود همواره بستن به رسم دوستي دستي فشردن ولي با هر سخن قلبي شکستن به نزد عاشقان چون سنگ خاموش ولي در بطن خود غوغا نشستن به غربت دوستان بر خاک سپردن ولي در دل اميد به خانه بستن به من هر دم نواي دل زند بانگ چه خوش باشد از اين غمخانه رستن

Sat, 12 Feb 2011 19:42:00 GMT

چه دردي است در ميان جمع بودن ولي درگوشه اي تنها نشستن براي ديگران چون کوه بودن ولي در چشم خود آرام شکستن براي هر لبي شعري سرودن ولي لبهاي خود همواره بستن به رسم دوستي دستي فشردن ولي با هر سخن قلبي شکستن به نزد عاشقان چون سنگ خاموش ولي در بطن خود غوغا نشستن به غربت دوستان بر خاک سپردن ولي در دل اميد به خانه بستن به من هر دم نواي دل زند بانگ چه خوش باشد از اين غمخانه رستن

خيلي سخته اون که گفته واسه چشمات ميميره بره و سراغي از تو و نگات نگيره خيلي سخته تو پاييز با غريبه آشنا شي اما وقتي بهار شد يه جوري ازش جدا شي خيلي سخته دلي و با نگات دزديده باشي وسطه راه اما از عشق ترسيده باشي خيلي سخته يه شب بري واسه چيدنه ستاره ولي تا رسيدي اونجا ببيني صبح شد دوباره...!

Sun, 13 Feb 2011 20:21:00 GMT

خيلي سخته اون که گفته واسه چشمات ميميره بره و سراغي از تو و نگات نگيره خيلي سخته تو پاييز با غريبه آشنا شي اما وقتي بهار شد يه جوري ازش جدا شي خيلي سخته دلي و با نگات دزديده باشي وسطه راه اما از عشق ترسيده باشي خيلي سخته يه شب بري واسه چيدنه ستاره ولي تا رسيدي اونجا ببيني صبح شد دوباره...!

حس نبودن کسي که تمام وجودت يکباره تمناي بودنش را ميکند...! حسه قشنگيه...هه چه احمقه اوني که دلتنگ من ميشه و من حتي اسمشُ يادم نمياد... چه احمقم که دلتنگ ميشم و واسه دلتنگيم ارزش قائل نيست...حقمه! ...من که ناراحت نيستم از اين چيزا! اگه واقعا حست به من اينه نيازي به گفتن نيست مگه من و دوست داري که من بدونم دوستم داري واسه خودت دوست داشته باش نه واسه گفتن به من..

Sun, 13 Feb 2011 20:45:00 GMT

حس نبودن کسي که تمام وجودت يکباره تمناي بودنش را ميکند...! حسه قشنگيه...هه چه احمقه اوني که دلتنگ من ميشه و من حتي اسمشُ يادم نمياد... چه احمقم که دلتنگ ميشم و واسه دلتنگيم ارزش قائل نيست...حقمه! ...من که ناراحت نيستم از اين چيزا! اگه واقعا حست به من اينه نيازي به گفتن نيست مگه من و دوست داري که من بدونم دوستم داري واسه خودت دوست داشته باش نه واسه گفتن به من..

من رفتم بخوابم بايد صبح زود بيدار شم شب همگي خوش

Fri, 18 Feb 2011 23:13:00 GMT

من رفتم بخوابم بايد صبح زود بيدار شم شب همگي خوش