عشق واقعی
روزی مجنون به در خانه لیلی رفت و در زد،
لیلی گفت: که کیستی؟
مجنون گفت :من
لیلی گفت: غریبه ای
((من )) را نمی شناسم
مجنون رفت و بعد از یک سال آواره گی دوباره ،
در خانه لیلی را زد
لیلی گفت: که کیستی ؟
مجنون گفت :تو
لیلی جواب داد حالا تورا شناختم تو مجنون منی بیا تو
آری گلم عاشق جز تو چیزی نمی بیند