سفارش تبلیغ
صبا ویژن

پاتوق دختر و پسرای باحال

نفس عشق

دخترک کوری نامزدی داشت ،

آنها همدیگر را خیلی دوست داشتند.

روزی دخترک آرزو کرد که ایکاش چشم  داشتم و می توانستم او را ببینم .

یکروز کسی به دخترک چشم هدیه کرد ،

 او دیگر میتوانست ببیند .

رفت پیش نامزدش و دید که اوکور است ،

دل سرد شد و خواست که اورا ترک کند ،

پسرک قبول کرد

به او گفت :فقط ازتو خواهشی دارم .

دخترک گفت :بگو

 پسرک گفت :

گلم مواظب چشمهای من باش

 

 

 

 

 

یکروز پسری به دنبال دختری راه افتاد ،

 دختر از او پرسید: چرا به دنبال منی

پسر گفت : من عاشق تو هستم .

دختر گفت : چرا عاشق من ؟

 من یک خواهر بسیار قشنگی دارم که داره از پشت سر میاد،

 برو با اون دوست شو .

پسر هم برگشت تا خواهر اورا ببیند

وقتی خواهرش رسید دید که چقدر زشت است .

برگشت و به دختر گفت چرا به من دروغ گفتی ؟

دختر گفت : چون تو به من دروغ گفتی ،

اگر عاشقم بودی پس چرا به دنبال دیگری رفتی ؟

دختر دیگر محل آن پسر نگذاشت و به راه خود ادامه داد. 

این نفس هوسی است که با عشق اشتباه گرفته شده است


+ نوشته شده در جمعه 87/2/27 ساعت 5:45 صبح توسط سارا | نظر